((  می روم شاید که دنیا فراموشم کند  ))

         
  رفتی و ندیدی که چه محشر کردم

           بااشک تمام کوچه را تر کردم

           ان شب که سکوت خانه دق مرگم کرد

           وابستگی ام را به ‌تو‌ باور کردم

           دل قاصدکی بود اسیرش کردند

           افسرده تر از روح کویرش کردند

           من نیز در این کویر گرفتار شدم

           بیچاره دلم چه زود پیرش کردند



نظرات 1 + ارسال نظر
عموقاسم پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 05:45 ب.ظ http://amooghasem.blogspot.com

سلام... رباعی های قشنگی گفتین خیلی زیباست ... (کمی اشکال وزنی داره ولی زیباست، مثلا مصرع سوم دومی بهتر بود بگین: من نیز در این کویر درمانده شدم...) اینم تقدیم به شما:
یک عمر در آسمان ما بال زدی
دل را به نشانه رفتی و خال زدی
با هر که رسید گفتی و خندیدی
نوبت که به ما رسید اشغال زدی!!!

در پناه حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد