در حوالی کلبه کوچکمان هوای دلتنگی تو به مشام می رسد. دلهره ای با من است که دلتنگی تو را درونم می جوید. کلمه ای به جز عشق نمی یابم برای آنچه آزرده خاطرت کرده.

تمام دل تنگی هایت را به من بده.

امشب می خواهم تمام دلتنگی هایم را در آستانه چشمانت به رود بگویم که آنچه ما را از عشق لبریز می کند همین بهانه های ساده دلتنگی است که بار آن را به دوش می کشیم.

دلم را آنگونه برایت ساخته ام که تا آخر عمر پناهگاه خستگی دستانت باشد و حرف های نا گفته چشمانت بزرگترین دل تنگی ها ی قلبم شود.

و بی قراری انتظار فقط ...... صبوری ..... می خواهد.

آرام باش عزیز دلم . . . .

آرام

حرف هایم را که از عمق وجودم جاری است می شنوی

این ها فقط برای توست

                                                 فقط ,  برای تو . . .



     
         اه   . . . .


 وقتی کنار ساحل بی سرانجام هستی نشستی ...

 وقتی حس میکنی که دیگه اینجا آخر خط !!

 دیگه بهونه ای واسه موندن نداشته باشی !

 وقتی بخوای فریاد بزنی ! وقتی قصه زندگیت تموم بشه !!

 شب ها سرتو بذاری رو شونه های سنگین شب و گریه کنی !!

 صبح ها با سیلی باد از خواب بیدار شی !!

 چه حسی بهت دست میده !!

 وقتی صدایی همیشه تو ذهنت تکرار کنه زندگی بی معنیست !!

 وقتی انسان با حیاتش به تکامل نرسه !!

 زندگیش پوچ نیست !

 زندگی فقط همینه که سعی کنی زنده بمونی !!زندگی به هر سختی !

 وقتی خورشید چهرتو بسوزونه !

 وقتی که به چهرشون نگاه میکنی مجبوری لبخند بزنی !!!

 بی هیچ کلامی !!

                     زندگی زیباست ؟؟ تا شقایق هست زندگی باید کرد ؟؟؟؟