سکوت تو. . . سکوت من . . . سکوت ما. . .
سکوت تو . . . . . . . !
مرا پریشان می کند
مرا در دقایق به مرگ دعوت می کند
هوا را ذره ذره از وجودم می گیرد
حقایق در خیالم رنگ می بازد
عشق تنها می ماند. . . در بی کسی می میرد
در غربت صدایت تکه تکه می شوم
سکوت تو. . . !
سایه ی نگاهم را هزار تکه می کند
سکوت تو. . . !
مرا دربدر می کند
سکوت تو. . . سکوت من . . . سکوت ما. . . .
آغاز قصه جدایی ماست . . .
ولی ما این سکوت رو می شکنیم .
من و تو
باد اهنگ غریبی دارد
فصل خفتن در راه
بر پر شاپرک کوچه ما
نه چراغی در باد
همه پر پر ز خموشی دل می سوزند
فصل خفتن در راه
و شقایق تنهاست
از ته کوچه ی ما بوی گلی می اید
گلی هم رنگ نسیم که به پای غم دل می سوزد و سکوتش فریاد می زند؛
و در آبادی ما
زنبق باغ دل رهگذران پژمرده است
چشمه ی باغ سحر خیز و گل باغ صفا خشکیده است
نه صدایی
به گمانم به غم تازه دچار آمده ایم
فصل خفتن در راه
عاشقی بی معناست
و شقایق تنهاست